loading...
طنز ایرانی

دیروز به استاد گفتم :

استاد دو دیقیقه اومدیم خودتون رو ببینیم همش که پا تخته ای

بیا بشین دیگه !

کل کلاس له شدن:)) منم انداخت بیرون !

.

.

.

 

 

حتی اگر از دوران مهد کودکتون چیشاتون ضعیف باشه

از نظر پدر و مادرتون این کامیوتر صاحاب مرده باعثشه !

.

.

.

تازه فهمیدم ((موفق باشید)) آخر برگه امتحان

در جواب تمام خسته نباشید هایی هست که وسط کلاس به استاد می گفتیم !

.

.

.

یارو اومده آدرس میپرسه یه ساعت توضیح دادم “سمت راست فلان جا”

خدافظی کرد رفت سمت چپ :|

.

.

.

بعضی وقتها عقل آدم یه چیز میگه و دلش یه چیز دیگه

اصلاً هر دو شون غلط کردن آدم باید ببینه زنش چی میگه !

.

.

.

دقت کردین ؟ شهرام شب پره قرص اکس سرخود است !

.

.

.

 ترسناک ترین سوال : آخرین نفر کی دستشویی رفته !؟

.

.

.

یکی از بچه ها میگفت امسال همه تولدمو تبریک گفتن به جز خانوادم

توقع داشتم ازشون ناراحتم

گفتم برو خدا پدرتو بیامرزه

والا بابا ننه ما اصن نمیدونن ما چه سالی چه ماهی دنیا اومدیم  :|

جملات احساسی و خیلی غمگین برای آدم های تنها تیر ۹۱

بوی دلتنگی میدهم…
حتی بهار هم پیله ی تنهایی ام را به روی پروانه هایش نمی گشاید . . .
::
::
تنهایی استخوان سوز است ، حتی در عاشقانه ترین ساعتها . . .
::
::
شب من پنجره ای بی فردا / روز من قصه ی تنهایی ما
مانده بر خاک و اسیر ساحل / ماهی ام ماهی دور از دریا . . .
::
::
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد !
امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی . . .
::
::
همیشه آدم وقتی به همدیگه فکر میکنن که تنها میشن
کسی واقعا عاشقه که وقتی همه پیششن
به اونی فکر میکنه که رفیق تنهایی هاشه . . .

از نظر هندوانه تمام انسان ها چاقوکش هستن.

- به پشه می گن: چرا زمستون پیداتون نیست؟ می گه: نه اینکه تابستونا خیلی برخوردتون خوبه!!

- چراغعلی دندونش درد می کرده میره دکتر میگه: همه رو بکش بجز اونی که درد می کنه!!
دکتر می پرسه چرا؟
می گه: بذار مثل سگ تنها بمونه!!

- قدیما یه کیلو سبزی می گرفتی پاک کنی دوتا کفش دوزدکی حلزونی از توش میومد بیرون کلی سرگرم می شدیم، اما حالا چی؟ نه سرگرمی ای نه دلخوشی ای ... هیچی...!

- یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای دستشویی هم بری؛ میگن کجا؟! مگه تو امتحان نداری؟؟؟

- صبر...
کره ای: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه عشقت عذاب آور نیست
آمریکایی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه ساندویچ گرم عذاب آور نیست
یونانی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه دسته چک عذاب آور نیست
انگلیسی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه مهمونی بزرگ عذاب آورر نیست
برزیلی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه مسابقه فوتبال عذاب آور نیست
ایرانی: انگار شما تا حالا با dialup کار نکردید!!!
 
 
1-عجب معادله پیچیده ای:

سوسک از موش می ترسه
موش از گربه می ترسه
گربه از سگ می ترسه
سگ از مَرد می ترسه
مرد از زن می ترسه
زن از سوسک می ترسه

کار خدا رو می بینید!!

2-خارجی ها قبل از امتحان:
موفق باشی رفیق :)
.
..
...
ایرانی ها قبل از امتحان:
برسونی ها =)))

3- از دیگر خصوصیات یک ایرانی ،اظهار نظر در تمامی زمینه هایی است که بالله هیچ تخصصی در آنها ندارد !

4- یک قانون همواره ثابت تو خونه ما:
هر موقع یکی از ما میره حموم مامانم شروع به ظرف شستن میکنه

5- یه سوال فنی:
چرا "فوت" سرده و "ها" گرمه ؟
مگه جفتشون از دهن در نمیاد چرا "فوت" میکنی سرده و "ها" میکنی گرمه

6- اگه آدم به معجزه معتقد نبود روزی ده بار نمیرفت سر یخچال تا چیزی که می خوادو پیدا کنه!

7- فقط یه مرد ایرانی میتونه قبل از ورود به اتاقی که نامحرم توشه ، همزمان در بزنه و یا الله بگه و چند میلی ثانیه بعد توی اتاق باشه

8- فک کنم این سوسکا مشکل مثانه دارن، یه سره تو دستشویین!!!!!

9- شما یادتون نمیاد اون روز هایی که هوا برفی و بارونی بود ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس !

10- یعنی اینقدی که پسرا به موهاشون میرسن ااگه به یه بوته شلغم رسیده بودن الان هلو می داد!!

11- به بعضیا تو زندگی باید گُفت.. من چشم میذارم.. تو فقط گُمشو.

12- یه رفیق دارم 170 قدشه حدودای پنجاه کیلوئه.هر وخ خیلی گشنش میشه آب دهنشو قورت میده همون واسه سیر شدنش کافیه

13- تو انتشارات دانشگاه یه دختره در فلشش رو گم کرده بود بعد آروم از من پرسید : ببخشید اگه فلش سر نداشته باشه ویروسی می شه؟؟

14- ولم کن تا ولت کنم!!!
.
.
.
.
جمله ای استراتژیک در زمان دعواهای بچگی!!

15- در آستانه امتحانات

زمزمه های دانشجویان شب قبل از امتحان:
خب!
این که نمیاد...
اینم که بلدم...
دیگه وقت خوابه...

16- به نظرم یه عده پیدا بشن اسپری و مام نذر کنن دم مترو پخش کنن خیلی بیشتر ثواب می‌کنن تا جوجه‌کباب بدن توی بهش‌زهرا....

17- یکی از دردناکترین لحظه های زندگی اینه که وقتی داری امتحان میدی
بغل دستی هات از ماشین حساب استفاده کنن
و تو ندونی واسه چی دارن از این ماشین حساب استفاده میکنن !

18- فقط تو ایرانه که موقع سبقت از ماشین جلویی تمام سر نشینان دو ماشین همدیگه رو نگاه میکنن

19- خیلیامــــون
آدمای بی خیالی نیستیم؛
فقط دیگه حال و حوصله نداریم...

20- دوست گرامی‌، شما برنده یه یک همسرِ مهربان شده اید،
جهتِ دریافتِ اطلاعاتِ بیشتر، به سایت:
شتر در خواب بیند پنبه دانه مراجعه فرمایید..
با تشکر ,
شرکتِ بیشین تا بیاد

21- همه ی حیوونارُ کردیم تو باغ وحش بقیه شونم پرورش میدیم میخوریم یا با پوستشون لباس درست میکنیم یا برای سرگرمی شکار یا صیدشون میکنیم..و بر این باوریم که ما اهلی ایم و حیوونا وحشی.

22- روباهی موبایلی دید؛زاغه از بالای درخت گفت:
اگه پایین آنتن نمیده بده بالا برات بگیرم
روباه موبایل و داد زاغ گفت: این عوض قالب پنیر کلاس سوم ابتدایی
گروه طنز ايرانى نخستين وبلاگى است كه اقدام به پذيرش نويسنده بصورت افتخارى مينمايد لذا خواهشمند است مشخصات خود را شامل نام و نام خانوادگى،سن،ميزان تحصيلات،وضعيت تاهل،نام شهر محل سكونت و آدرس پست الکترونيك يا ايميل را بشماره 09364794091 پيامک نماييد

روزی دختری به کوروش کبیر رسید و گفت:

من عاشقت شدم،

کوروش گفت:من برادری دارم که از من زیباتر و پولدارتر است اگر پشتم را نگاه کنی میبینیش

دختر خم شد دید کسی نیست

کوروش گفت:عاشقم نبودی وگرنه پشتم را نگاه نمیکردی!!!!

می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت:

مردم چه می گویند؟!...
 
می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته

انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: ...

فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!.... مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند

دختر:من امروز عمل باز قلب دارم پسر:میدانم دختر:دوست دارم پسر:منم عاشقتم عزیزم............... دختر به هوش میاد:اون کجاست؟ پدر:تو نمیدانی چه کسی قلبش را ب تو هدیه کرده؟ دختر:اون....(شروع کرد ب گریه) پدر:شوخی کردم رفته دسشویی الان برمیگرده
عروس عادی: با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)

 عروس لوس: بع……….له!

 عروس زیادی مؤدب:با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،…، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، … ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، … ، … (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن … !)

عروس خارج رفته: با پرمیشن گریت ترهای فمیلی … اُ یس

عروس خجالتی: اوهوم

عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره…. ( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)

 عروس هنرمند:با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، …، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، … ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و … آری می پذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش …

عروس داش مشتی: با اجزه بروبکس مُجلی نیست من که پایه ام …

عروس زیادی مؤمن و معتقد:بسم ا.. الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین … اعوذ با… من شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم …. الی آخر …. ( و در آخر ) نعم

دخترجواني از مکزيک براي يک مأموريت اداري چندماهه به آرژانتين منتقل شد. پس از دوماه، نامه اي از نامزد مکزيکي خود دريافت مي کند به اين مضمون: لوراي عزيز، متأسفانه ديگر نمي توانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم و بايد بگويم که دراين مدت ده بار به توخيانت کرده ام !!! ومي دانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم. من را ببخش و عکسي که به تو داده بودم برايم پس بفرست باعشق : روبرت دخترجوان رنجيـده خاطر از رفتار مرد، از همه همکاران و دوستانش مي خواهد که عکسي از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردايي ... خودشان به او قرض بدهند و همه آن عکسها را که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بي وفايش، در يک پاکت گذاشته و همراه با يادداشتي برايش پست مي کند، به اين مضمون: روبرت عزيز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قيافه تو را به ياد نياوردم، لطفاً عکس خودت را از ميان عکسهاي توي پاکت جدا کن و بقيه را به من برگردان .....

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظز شما در مورد مطالب وبلاگ
    آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 104